سیاست های پولی و سیاست های مالی به دو ابزار کاملاً شناخته شده ای گفته می شود که برای تأثیرگذاری بر فعالیت اقتصادی یک کشور استفاده می شود.
سیاست های پولی در وهله اول مربوط به مدیریت نرخ بهره و کل عرضه پول در گردش است و به طور کلی توسط بانک های مرکزی مانند بانک مرکزی آمریکا انجام می شود.
بانک های مرکزی از سیاست های پولی برای چه چیزی استفاده می کنند؟
بانک های مرکزی معمولاً از سیاست های پولی برای تحریک اقتصادی یا بررسی رشد آن استفاده کرده اند.
هدف از سیاست پولی چیست؟
با تشویق افراد و مشاغل برای گرفتن وام و هزینه، سیاست پولی هدف آن تقویت فعالیت اقتصادی است.
ترمز تورم!
با محدود کردن هزینه ها سیاست های پولی، می توانند به عنوان یک ترمز برای تورم و سایر موضوعات مرتبط با یک اقتصاد بیش از حد گرم عمل کنند.
سودآوری بیشتر با سیاست پولی!
سیاست پولی انبساطی می تواند با افزایش قیمت دارایی ها و کاهش هزینه های استقراض، باعث سودآوری بیشتر شرکت ها در رشد شود.
سیاست های مالی
این یک استراتژی خواهر برای سیاست های پولی است که از طریق آن بانک مرکزی بر میزان پول کشور تأثیر می گذارد.
این دو سیاست در ترکیبات مختلف برای هدایت اهداف اقتصادی یک کشور استفاده می شود.
در اینجا نگاهی داریم به چگونگی عملکرد سیاست های مالی، نحوه نظارت بر آن و چگونگی تأثیر آن بر افراد مختلف در اقتصاد.
تاریخچه سیاست های مالی و پولی
پس از جنگ جهانی دوم مشخص شد که دولت برای تنظیم بیکاری، چرخه های تجاری، تورم و هزینه پول باید نقش فعالانه ای در اقتصاد داشته باشد.
با استفاده از ترکیبی از سیاست های پولی و مالی (بسته به جهت گیری های سیاسی و فلسفه صاحبان قدرت در یک زمان خاص، ممکن است یک سیاست بر سیاست دیگر تسلط داشته باشد)، دولت ها می توانند پدیده های اقتصادی را کنترل کنند.
سیاست مالی چگونه کار می کند
سیاست مالی بر اساس نظریه های جان مینارد کینز ، اقتصاددان انگلیسی است. این نظریه که به آن اقتصاد كینزی نیز گفته می شود ، اساساً بیان می دارد كه دولت ها می توانند با افزایش یا كاهش سطح مالیات و هزینه های عمومی ، بر سطح بهره وری اقتصاد كل تأثیر بگذارند.
این تأثیر به نوبه خود تورم را مهار می کند (به طور کلی بین 2 تا 3 درصد سالم تلقی می شود)، اشتغال را افزایش می دهد و ارزش سالم پول را حفظ می کند.
سیاست مالی چه کسانی را تحت تأثیر قرار می دهد؟
متأسفانه، تأثیرات هر سیاست مالی برای همه یکسان نیست. بسته به جهت گیری های سیاسی و اهداف سیاست گذاران، کاهش مالیات می تواند فقط بر روی طبقه متوسط که به طور معمول بزرگترین گروه اقتصادی است، تأثیر بگذارد. در زمان افول اقتصادی و افزایش مالیات، همین گروه ممکن است مجبور به پرداخت مالیات بیشتر از طبقه بالاتر ثروتمند شود.
به همین ترتیب، وقتی یک دولت تصمیم می گیرد هزینه های خود را تعدیل کند، سیاست آن ممکن است فقط روی گروه خاصی از مردم تأثیر بگذارد.
با افزایش مالیات، دولت ها پول را از اقتصاد بیرون می کشند و فعالیت تجاری را کند می کنند. به طور معمول، سیاست های مالی هنگامی استفاده می شود که دولت به دنبال تحریک اقتصاد باشد. این ممکن است مالیات را کاهش دهد یا تخفیف مالیاتی را ارائه دهد تا تلاشی برای تشویق رشد اقتصادی باشد. تأثیرگذاری بر نتایج اقتصادی از طریق سیاست های مالی یکی از اصول اصلی اقتصاد کینزی است.
وقتی دولتی پول خرج می کند یا سیاست مالیاتی را تغییر می دهد، باید انتخاب کند که کجا خرج کند یا چه چیزی مالیات بدهد. با این کار، سیاست های مالی دولت می تواند جوامع خاص، صنایع، سرمایه گذاری ها یا کالاهایی را هدف قرار دهد تا تولید را مورد پسند یا دلسرد قرار دهد بعضی اوقات، اقدامات آن براساس ملاحظاتی کاملا اقتصادی نیست. به همین دلیل، سیاست های مالی اغلب در بین اقتصاددانان و ناظران سیاسی به شدت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
نتیجه گیری
اساساً، این امر تقاضای کل را هدف قرار داده است. شرکت ها همچنین با افزایش درآمد خود سود می برند. با این حال، اگر اقتصاد نزدیک به ظرفیت کامل باشد، سیاست مالی انبساطی باعث ایجاد تورم می شود. این تورم باعث از بین رفتن حاشیه برخی از شرکت های خاص در صنایع رقابتی می شود که ممکن است نتوانند به راحتی هزینه هایی را به مشتریان منتقل کنند. همچنین بودجه افراد با درآمد ثابت را می خورد.
نظر بدهید