فعالان حوزه بازارهای مالی همیشه به دنبال روش های تحلیل جدیدی هستند که از طریق آن بتوانند روند بازار را پیش بینی کرده و معامله کنند. از جمله روش های مطرح در سال های اخیر در تحلیل تکنیکال، پرایس اکشن است. پرایس اکشن یک شیوه جدیدی در معامله گری در بازارهای مالی است که برای تحلیل سیگنال های ورود و خروج مورد استفاده قرار می گیرد. هدف روش های تحلیل پرایس اکشن، پیش بینی روند آتی و یافتن نقاط احتمالی بازگشت بازار است، البته طرفداران این روش تحلیل بازارهای مالی، معتقدند که این روش نیز مشابه با دیگر روش ها دارای خطا و تاخیر زمانی است. برای آشنایی با روش های تحلیل پرایس اکشن این مقاله را تا انتها مطالعه کنید، امیدواریم مطالب این مقاله برای شما مفید باشد.
ابزارهای کاربردی در تحلیل پرایس اکشن
تحلیلگران مالی برای تحلیل پرایس اکشن از ابزار خاصی استفاده نمی کنند و تنها با دسترسی به نمودار خام نیاز داشته و هر معامله گر می تواند از طریق آن به تحلیل نمودارهای قیمتی بپردازد. معمولا تحلیلگران بازارهای مالی با استفاده از نمودارهای شمعی برای تحلیل پرایس اکشن نمودار استفاده می کنند. علاوه بر نمودارهای شمعی، از الگوهای قیمتی و سطوح بازگشتی نیز در تحلیل های قیمتی خود استفاده می کنند.
کاربرد تحلیل پرایس اکشن برای معاملات روزانه
معامله گران برای تحلیل های معاملات روزانه و یا کوتاه مدت خود از روش تحلیل پرایس اکشن استفاه می کنند. چرا که معتقدند که این روش تنها برای نوسان گیری در بازارهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. در صورتی که این فکر در مورد روش های تحلیل پرایس اکشن کاملا اشتباه است؛ چرا که پرایس اکشن یک روش انعطاف پذیری است که برای تحلیل تکنیکال بازارهای مالی مورد استفاده قرار می گیرد و برای تمامی تایم فریم های معاملاتی کاربرد دارد.
دلیل کاربرد این روش معاملاتی در تمامی تایم فریم های معاملاتی به دلیل اصول ساده ای است که در تحلیل این روش استفاده می شود. در حقیقت در اغلب بازارهای مالی فرض بر این است که تحلیل قیمت دارایی ها در بازارهای مالی مختلف از اصول یکسانی استفاده می شود.
معرفی روش های تحلیل پرایس اکشن
برای استفاده از تحلیل پرایس اکشن، 4 روش تحلیل وجود دارد که در این قسمت مورد بررسی قرار می دهیم.
1. نواحی عرضه و تقاضا: یکی از روش های تحلیل پرایس اکشن، استفاده از نواحی عرضه و تقاضا است. معامله گران بازارهای مالی برای تحلیل در پرایس اکشن، تنها کافیست که به نواحی عرضه و تقاضا نگاه کنند. این نواحی در نمودارهای قیمت معادل همان سطوح حمایت و مقاومتی است که در تحلیل تکنیکال کلاسیک مورد استفاده قرار می گیرد.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که در ظاهر ممکن است که این نواحی چندان با یکدیگر تفاوتی نداشته باشند اما در ماهیت و نحوه تعیین و کاربرد هر یک از آنها با هم اختلاف دارند. از جمله تفاوت هایی که می توان برای این نواحی بیان کرد همان سطح منفردی است که به صورت یک عدد وجود دارد، در صورتی که در روش عرضه و تقاضا یک ناحیه مشخص خواهد شد.
برای رسم کردن سطوح عرضه باید نکاتی را رعایت کرد که شامل:
- یافتن نواحی که از آنجا یک ریزش قیمتی سریع اتفاق افتاده است.
- مشخص کردن یک بازه قیمتی آخرین کندل صعودی تا بیشترین قیمت قبل از وقوع ریزش قیمت.
برای ترسیم سطوح تقاضا نیز باید نکاتی را رعایت کرد که شامل:
- یافتن نواحی که از آن منطقه یک افزایش قیمتی سریع و قوی اتفاق افتاده است.
- تعیین کردن یک بازه زمانی تا کمترین قیمت قبل از وقوع افزایش قیمت
2. پیوت های قیمتی: منظور از پیوت های قمیت همان نقاط بازگشت در نمودار قیمتی است که خود شامل انواع مختلفی است. هر چند پیوت های قیمتی در تحلیل تکنیکال کلاسیک کاربرد دارد اما امروزه با توسعه این مفهوم در روش پرایس اکشن، کاربردی تر بوده و می توان برای تحلیل روند قیمتی از آن استفاده کرد.
در تحلیل پرایس اکشن در صورتی که قیمت به اندازه سه کندل در یک راستای مشخص صعودی یا نزولی حرکت کند، پس از توقف روند، به واسطه تشکیل یک سقف یا کف اولیه، دوباره به اندازه حداقل سه کندل در جهت مخالف حرکت کند، نقطه بازگشتی یک پیوت قیمتی ایجاد می شود. البته باید کندل های قمیتی دارای شرایطی باشند که شامل:
کندل هایی که منجر به تشکیل پیوت می شوند که اندازه متناسب با نوسانات جاری بازار باشد. استفاده از اندیکاتورهایی نظیر ATR در تشخیص درست روند قیمتی تاثیرگذار است. هر پیوت قیمتی شامل دو بخش درونی و بیرونی است که براساس نقاط حداکثر و حداقل کندل قیمتی تعیین می شود. برمبنای این دو ناحیه می توان بلافاصله بعد از تشکیل یا براساس نواحی پیوتی قبلی اقدام به معامله کرد.
3.نمودار شمعی پین بار: این نمودار به صورت یک کندل قیمتی با بدنه کوچک صعودی یا نزولی و یا دارای سایه بلند در یک طرف کندل است. البته این کندل باید دارایی ویژگی هایی باشد، از جمله اینکه سایه بلند حداقل باید سه برابر بدنه کندل باشد. سایه کوچک نیز نباید از 10 درصد طول کندل پین بار بیشتر باشد. همچنین سایه بلند پین بار باید نسبت به کندل های قبلی بلندتر باشد. علاوه بر این پین بار نباید بالاتر از کندل های قبلی بسته شود.
برای معامله کردن بدین وسیله باید از دو روش استفاده کرد. روش نخست با استفاده از یک سفارش ورود شرطی چند واحد بالاتر از نقطه حداکثر کندل انجام می شود که برای معامله گرانی مناسب است که ریسک پذیر هستند. روش دیگری نیز وجود دارد که مختص افرادی است که ریسک پذیری کمتری دارند و باید از محدوده زیرین سطح 50 درصدی کندل پین بار استفاده کنند.
4. نمودار شمعی اینسایدبار: از دیگر روش های تحلیل پرایس اکشن، نمودار شمعی اینسایدبار است که جزو الگوهای دو کندلی محسوب می شود. این الگو از شکست قیمت ایجاد می شود. به زبان ساده این الگو شامل یک نمودار قیمتی مادر است که کندل بعدی در آن قرار دارد. در واقع کندل دوم یا همان اینساید، نقطه حداکثر کمتر و نقطه حداقل بالاتری نسبت به کندل قبلی یا همان مادر دارد.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که این الگو از نظر بسیاری از تحلیلگران، نشان دهنده شرایط استراحت بازار است که برای تجمیع قدرت برای شکست ناحیه قیمتی استفاده می شود. در زمان استفاده از الگوی کندلی، تشخیص روند غالب بازار از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که در حال حاضر با توجه به نوسانات کاذب در بازار، امکان موقعیت های معاملاتی اشتباه وجود دارد.
اما برای استفاده از این الگو، باید از دو قاعده استفاده کرد. در صورتی که این الگو در طی یک روند با جهت و مومنتوم مشخص تشکیل شود، صرفا بر اساس شکست قیمت در جهت روند سفارش گذاری خواهد شد. در صورتی که در محدوده های خنثی یا همان بازار بدون روند، اقدام به معامله شود، بایستی این معامله لذا اساس ارزیابی تمام شرایط و دیگر گواه های معاملاتی انجام شود، چرا که امکان روند به یک اندازه امکانپذیر است.
نظر بدهید